پژوهشگران دانشگاه کمبریج در لندن پس از انجام تحقیقات گسترده به این نتیجه رسیدند که انگشت انگشتری در مردان میتواند یک فاکتور پیشبینی کننده در مورد موفقیت آنها به عنوان یک تاجر مالی و معاملهگر تجاری در نظر گرفته شود.
این مطالعات نشان داده است که مردانی که طول انگشت حلقه آنها در مقایسه با انگشت اشارهشان بلندتر است، در تجارتهای مهم و مکرر موفقتر عمل کرده و در معاملات خود معمولا برنده میشوند.
در این تحقیق پژوهشگران دست راست 44 مرد انگلیسی را اندازه گرفتند که سهامداران مهم بودند و در انواعی از تجارت که نیاز به تصمیمگیری و واکنش سریع داشته است، شرکت میکردند.
به گفته پژوهشگران، علاوه بر این تاثیر بیولوژی روی موفقیتهای مالی تقریبا برابر با سالهایی است که فرد در شغل خود تجربه به دست آورده است.
این پژوهش به سرپرستی جان کوتز، فیزیولوژیست دانشگاه کمبریج انجام گرفته و در آکادمی ملی علوم منتشر شده است.
در این تحقیق کارشناسان روی تاجران اقتصادی مرد در لندن مطالعه کردند آنها نمونه هایی آزمایشگاهی در بزاق این مردان را هنگام صبح و عصر گرفته و مورد آزمایش قرار دادند.
به گزارش ایسنا، پژوهشگران دریافتند مردانی که در هنگام صبح میزان هورمون تستوسترون در بدنشان زیاد است به شکلی غیر عادی و عجیب در شب سود زیادی از کارهای تجاریشان در آن روز به دست میآورند.
به گفته محققان تستوسترون که مهمترین و شناخته شدهترین هورمون مردانگی است، روی پرخاشگری اعتماد به نفس و خطر کردن در مردان تاثیر قابل توجه دارد .
از عجایب بدن انسان کم و بیش میدانیم اما هر از گاهی یک مطلب جالب میتواند ما را متحیر کرده و به سیستم آفرینش خود بیشتر پی ببریم. در اینجا به چند مورد از این مطالب اشاره میگردد.
?- معده اسیدی فوقالعاده قوی ترشح میکند
در بدن ما اسیدی بسیار خطرناک وجود دارد که هیچ امنیت پروازی نمیتواند آنرا توقیف کند. این مطلب دیگر بر کسی پوشیده نیست که معده برای هضم غذاهایی که میخوریم اسیدی بسیار قوی به نام هیدروکلریک اسید (HCL)ترشح میکند. ترکیبی قدرتمند برای حل کردن فلزات در صنعت. اما جالب اینجاست که این اسید بسیار قوی توسط دیوارهبسیار نازک احاطه شده است. همچنین در سه روز اول مرگ، آنزیمهایی که غذای ما را هضم میکردهاند، شروع به خوردن خودمان میکنند.
?- حالت فیزیکی بدن در یادآوری خاطرات تاثیرگذار است
آیا لحظات ازدواج خود را به یاد نمیآورید؟ سعی کنید به روی دو زانو نشسته و لحظهای که به همسر خود گل میدادید را بازسازی کنید. خاطرات با حواس پنجگانه ما و موقعیت فیزیکی بدن ما رابطه مستقیم دارند. یک آهنگ خیلی ساده میتواند خاطرات بسیاری را از گذشته ما به یاد آورد همچنانکه یک صدای زنگ دوچرخ? قدیمی میتواند راه مدرسه را به یاد ما آورد. تحقیقاتی که در این زمینه انجام گرفته است نشان میدهد که موقعیت فیزیکی بدن، در صورتیکه مانند یکی از لحظات انجام عملی در گذشته باشد، میتواند به یادآوری آن عمل را بسیار راحت تر نماید.
?- استخوانها کمبود مواد معدنی بدن را تامین مینمایند
استخوانها دربردارنده کلسیم و فسفر هستند که این دو عنصر برای سیستم عصبی و عضلات به کار گرفته میشوند. چنانچه هریک از این دو عنصر دچار کمبود در بدن شده و توسط غذایی که میخوریم، تامین نشود، هورمونهایی ویژه این دو عنصر را از داخل استخوانها بیرون کشیده تا کمبود این دو عنصر جبران شود و هر زمان که مصرف آنها به اندازه کفایت رسید، دوباره تعادل برقرار میگردد.
?- مقدار زیادی از غذایی که میخوریم، صرف فکر کردن میشود!
در حالیکه مغز فقط مقدار کمی از وزن بدن را شامل میشود، ??% از کالری و اکسیژن بدن را استفده مینماید. برای همین منظور است که سه شریان اصلی خون به مغز وارد میشود تا اکسیژن مورد نیاز توسط سلولهای خون تامین گردد. یک انسداد و یا اشکال در هر یک از این شریانها باعث گرسنه ماندن سلولهای مغز میگردد. ( به همین دلیل است که هنگام فکر کردن زیاد، بسیار گرسنه میشویم)
?- خنده مسری است
وقتی کسی را میبینیم که میخندد و یا خمیازه میکشد، خودبخود ما نیز، میخندیم و یا خمیازه میکشیم. تحقیقات اخیر نشان میدهد که خنده یکی از بهترین راهها برای ارتباطات اجتماعی است. شنیدن صدای خنده مغز را وادار به تحریک عضلات صورت میکند. در مورد گریه نیز به همین صورت است.
?- بدن شامل رنگهای متنوعی است
رنگ پوست انسان بستگی به ملانین، ماده رنگی بدن دارد. بدن انسان بدون رنگ خاصی، به رنگ کرمی روشن میباشد، قسمتهایی هم که رگهای خونی به پوست نزدیکترند به قرمزی میزند. رنگ مشکی نیز طبق تحقیقات جهت جلوگیری از عوارض نور خورشید، اشعه اولترا ویوله میباشد که همانطور که شاهدیم، قسمتهایی از زمین که نور خورشید تقریبا عمود میتابد، شامل انسانهایی با پوست تیره میباشد. یک نوع رده بندی رنگ پوست به این صورت میباشد :
بسیار روشن (نژاد سلت Celtic)
روشن (اروپایی روشن پوست)
روشن متوسط (اروپایی تیره پوست یا نژاد هند و اروپایی)
نیمه تیره (نژاد مدیترانهای)
تیره (قهوهای)
سیاه پوست
?- انسان زنده میماند حتی اگر …. نداشته باشد
با این حال که بدن انسان بسیار شکننده و ضعیف است و با یک شلیک گلوله و یا یک عدد ویروس، از بین میرود ولی با از دست دادن بسیاری از قسمتهای بدن، باز هم میتوان زنده ماند. یک انسان میتواند بدون داشتن طحال، معده، یک کلیه، ??% از ریهها، ??% از رودهها، و همچنین قسمتهای لگن به پایین و دستها زنده بماند.
?- ضرورت خواب برای بدن مانند نیاز به اکسیژن است
به اندازهای که بدن به غذا نیاز دارد، به خواب نیز نیاز دارد. اما دقیقا به همان اندازه؟ خیر. بدن انسان بدون غذا و فقط با آب میتواند ? تا حداکثر دوماه (بستگی به چربی و سایر عوامل موجود در بدن دارد) زنده بماند در حالیکه بیشترین رکوردی که از نخوابیدن به جای مانده، توسط فردی به نام “رندی گاردنر” به مدت ??? ساعت (?? روز) بوده است.
?- فشار ایجاد شده توسط قلب به اندازه پاشش خون تا ارتفاع ?? متر است.
مشکلات مالی می تواند منجر به بیخوابی، افسردگی، و رفتارهای اعتیادی مثل مصرف موادمخدر و الکل شود. برای کنار آمدن با این مشکلات لازم است قبل از اینکه آن کنترل شما را به دست گیرد، شما کنترل آن را به دست گیرید. اگر در حال حاضر کنترل شما را به دست گرفته است، زمانش رسیده که آن را باز پس گیرید. این یعنی تمریناتی آماده داشته باشید که وقتی نیاز به آرام کردن خود داشتید از آنها استفاده کنید:
- موقعیت را ارزیابی کنید
ممکن است نگران صورتحساب کارت اعتباریتان یا اجاره خانه باشید اما پنهان کردن آن در کشوی دراور هیچ کمکی به شما نخواهد کرد. باید همه قبض ها و چک ها را بیرون بیاورید و جلوی رویتان بچینید و ببینید که اوضاع چقدر خراب است. شاید متوجه شوید که اوضاع آنطور ها هم که فکر می کردید نابسامان نیست یا شاید هم بدتر از آن چیزی است که گمان می بردید. اما در هر دو حالت دانستن وخامت اوضاع همیشه اولین قدم است. دومین قدم یک نقشه برای حمله است و این یعنی پیدا کردن کمی پول در حساب ها و خرج کردن آن در راه برطرف کردن مشکلات مالی. وقتی این برنامه را اجرا کردید، باید آن قرض-پولی که برای پرداخت جور کرده بودید—را در ذهن نگه دارید. شاید اینکار به نظرتان خیلی مفید نباشد اما برای سلامتی ذهنیتان لازم است.بیشتر از یک ساعت در هفته به قرضتان فکر نکنید. آن ساعت زمانی است که قبض ها را پرداخت می کنید و همان زمانی است که اعصابتان سر این موضوع داغان است و زجه موره راه می اندازید. سایر زمانها باید تا می توانید مفید باشید و تا می توانید درمورد راه های مثبت برای پول درآوردن و پول پس انداز کردن فکر کنید. از این واقعیت که هر کاری که از دستتان برمی آمده را انجام داده اید خوشحال باشید و شب ها راحت بخوابید.
- یک دوست پیدا کنید
استرس های مالی معمولاً منجر به احساس خجالت می شود. مردم از اینکه قسط ها و کرایه خانه شان پشت هم عقب بیفتد و قبض ها پرداخت نشده باقی بماند احساس خجالت می کنند. اما مخفی کردن این مشکلات درون خودتان هیچ مشکلی را حل نمی کند.تنهایی کشنده است این یعنی استرس را بیشتر می کند. این درحالی است که درد دل کردن با یک دوست می تواند خیلی از دردهایتان را تسکین دهد. دوستی را پیدا کنید که از هر جهت با او راحت باشید و بعد همه چیز را به او بگویید. در این اقتصادی که کشور ما دارد، مطمئن باشید که خیلی از دردهای شما دردهای او هم خواهد بود.
- به خودتان استراحت دهید
همه ما چیزهایی داریم که با آنها احساس آرامش می کنیم. برای من یک دو یا پیاده روی طولانی اینکار را می کند. برای خیلی های دیگر یوگا، مدیتیشن، یا حمام آب گرم کمک کننده است. هر روز یک مدت زمان، هرچند کوتاه—حتی در حد نیم ساعت—را صرف کاری کنید که به شما آرامش می دهد. آن کار را طبق برنامه پیش ببرید و هر کاری که از دستتان برمی آید انجام دهید که حتماً به آن برسید. درست است که استرستان را به طور کامل از بین نمی برد اما به به آزاد شدن خیلی از فشارهایتان کمک می کند.
- شکرگذار باشید
استرس داشتن و شکرگذار بودن در یک زمان غیرممکن به نظر می رسد، به خاطر همین وقتی قبض را می بینید و می فهمید که اصلاً قدرت پرداخت آنرا ندارید، یک نفس عمیق بکشید و شکرگذاری کنید. اگر فکر می کنید کمکتان می کند لیستی از چیزهایی که به خاطر آنها همیشه شکرگذار خداوند هستید تهیه کنید، به فرزندانتان، همسرتان، کارتان، سرگرمی هایتان و ... فکر کنید.کلید راهتان این است که به همه چیز خوشبین باشید. شاید اول کار به نظرتان برسد که دارید خودتان را مجبور به مثبت اندیشی می کنید اما بعد از گذشت مدتی کم کم پی به نقاط مثبت زندگیتان می برید و منفی ها کم کم از ذهنتان دور می شوند.
- تا می توانید صرفه جویی کنید
خیلی چیزها در دنیا هست که ما بعنوان یک مصرف کننده کنترل روی آن نداریم. نمی توانید قیمت بنزین را پایین بیاورید. چانه زدن موقع خرید هم خیلی نمی تواند کمکتان کند و بالا و پایین رفتن تورم و قیمت بازار هم دست شما نیست. اما کاری که از عهده تان برمی آید این است که به بقیه مسائل مالیتان توجه کنید. این شما هستید که می تواند تصمیم بگیرد که وارد یک فروشگاه نشود و پولش را صرف خرید چیزی که واقعاً به آن نیاز ندارد نکنید. این شما هستید که می تواند به فرزندانتان بگوید که این هفته نمی توانید برای آنها یک اسباب بازی تازه بخرید و این شما هستید که تصمیم می گیرید که شام را به جای اینکه به و آیک رستوران گران قیمت بروید، در خانه صرف کنید. معمولاً وقتی می خواهیم از شر استرس خلاص شویم به پول خرج کردن روی می آوریم چون فکر می کنیم که لیاقتش را داریم. اما از من می شنوید پول خرج کردن در مواقعی که با مشکل مالی مواجه هستید، فقط به استرس و فشارهایتان اضافه می کند، همین!
نکات بیشتر؛
هیچوقت اجازه ندهید که مسائل مالی ناراحتتان کند. ما به شما کمک می کنیم با استرس مسائل مالی و اقتصادی خود کنار بیایید.پرسش: من مشغول شروع کردن یک کار درخانه هستم و از نظر مالی تحت فشار زیادی می باشم. چطور می توانم با این استرس و اضطراب ها کنار بیایم؟
پاسخ: پاسخ کوتاه این سوال این است: باید یاد بگیرید که با آن حس زندگی کنید. مطمئناً با شروع این کار برای مدت زمان زیادی این احساس را خواهید داشت. نمی گویم بی خیال باشید. نه فقط باید با واقعیت مسئله کنار بیایید. هر کسی که کار جدیدی را شروع کند چنین احساسی خواهد داشت، مگر اینکه ارث کلانی به او رسیده باشد و هدفش از شروع آن کار پول درآوردن نباشد.بااینکه آزادی های شغل آزاد بسیار فریبنده و اغواکننده هستند اما باوجود فواید بیشمار، این شغل ها معایبی نیز دارند. یکی از این معایب ریسک مالی و بی ثباتی درآمد شماست. این مسئله مخصوصاً اگر خانواده ای داشته باشید که مجبور باشید خرج آن را تامین کنید، بدتر هم می شود.پس فشاری که حس می کنید لزوماً نشاندهنده این نیست که راهی که می پیمایید اشتباه است. این اشتباه همان انگیزه ای است که باعث می شود صبحها به جای اینکه برای بازی بیلیارد بروید، سر کارتان حاضر شوید. اینکه وقتی کار جدیدی را شروع می کنید هیچگونه دغدغه و استرس مالی نداشته باشید، نگران کننده تر است. چون نادانی خالص است و اگر اینطور احساس می کنید، شاید بهتر باشد کمی واقعبینانه تر کار خود را بررسی کنید.برای پاسخ به سوال شما، یعنی نحوه برخورد با این اضطراب ها، پاسخ من این است:اگر ازدواج کرده اید، حتماً همسرتان را هم باخودتان همراه کنید. به این ترتیب کارتان می شود یک "برنامه خانوادگی." ریسکی که باید بپذیرید را تعیین کنید و میزان ریسکی که برای هرکدام از شما غیرقابل تحمل می شود را هم بررسی کنید. تا محدوده خود پیش بروید اما هیچوقت بیشتر از آنچه در تحملتان است پیش نروید چون آنوقت اضطراب های ناشی از شما بازده کاریتان را خراب می کند، همچنین زندگی زناشوییتان را.گاهی از اوقات، اضطراب از اغراق کردن چیزی که فکر می کنیم با شکستمان برایمان اتفاق می افتد در ذهنمان، ایجاد می شود. هروقت حس کردید که ذهنتان از کنترل خارج می شود و با بدترین ترسهایتان روبه رو می شود، سریعاً جلوی آنرا بگیرید. بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ آیا می توانید با آن کنار بیایید؟ چقدر احتمال اتفاق افتادن آن وجود دارد؟ برای اینکه این بدترین کابوستان اتفاق نیفتد چه کار می توانید بکنید؟ مطمئناً راهی هست که بتوانید روی آن حساب کنید.شاید فکر رها کردن آن کار و برگشتن به کار ثابت حالتان را بهم زند اما مطمئن باشید که نمی کشدتان. یادتان باشد، این همیشه می تواند یک انتخاب باشد، همینطور فروختن ماشینتان، حراج گذاشتن لباسهایتان و ... هیچکدام از اینها مسلماً چیزی نیست که دوست داشته باشید اما با کمک آن می توانید باقی بمانید.اکثر مشکلات مالی که ما معمولاً نگران آنها هستیم اتفاق نمی افتد و اگر هم اتفاق بیفتد باز هم می توانیم جان سالم به در ببریم. البته اگر قرار باشد تا آخر عمرتان به همین کار آزاد مشغول باشید شاید مجبور گردید برنامه ریزی های طولانی مدتی برای کاهش هزینه ها صورت دهید. باید انتظار این را داشته باشید که ممکن است تا سه سال هیچ سودی عایدتان نشوید و بعد وقتی زودتر از این زمان به سود رسیدید، مطمئن باشید که خیلی خوشحال خواهید شد.
باید یاد بگیرید که چطور از اضطراب هایی که هر روز با آن از خواب بیدار می شوید، بیشترین استفاده را ببرید
راه رسیدن به موفقیت این است که هدفمان را بدانیم، دست به عمل بزنیم، بدانیم که به چه نتایجی دست یافته ایم و قدرت انعطاف وتـغـییـر پـذیری داشـتـه بـاشـیـم. یعـنـی بـدانـیم چـه می خواهیم و برای رسیدن به آن وارد عمل شویم و با توجه به موفقیت در رفتارمان ،تغییرات مهم را ایجاد کنیم. در مورد اعتقادات و باورها نیز چنین است؛ باید باورهایی را بیابیم که ما را دلگرم کند و به مقصودی که می خواهیم برساند. این ? باور به ما یادآور می شود که هر قدر به چیزی معتقد باشیم ، باز هم لازم است دریچههای ذهن خود را به روی عقاید و امکانات دیگر باز بگذاریم و همیشه برای یادگیری مطالب تازه تر آمادگی داشته باشیم.با پذیرفتن این باورها به موفقیت خواهیم رسید ولی به یاد داشته باشیم که تنها انجام این ? باور و عقیده نیست که باعث موفقیت می شوند اما شروع خوبی است.
? بــاور اول: هــر حـادثـه دارای دلیل و مقصودی است که به مصلحت ماست
تمام افراد موفق توانایی عجیبی دارند و درهر موقعیت به امکانات موجود و نتایجی که ممکن است از آن حاصل شود توجه می کنند و سریع آن وضعیت را در جهت مثبت و به نفع خود به کارمی گیرند. از طرفی اعتقاد دارند اگر به دنبال نتیجه مثبت هستند، باید آن را عملاً انجام دهند.
? باور دوم: چیزی به نام شکست وجود ندارد
شکسپیر معتقد بود : تردیدها به ما خیانت می کنند و ما را از کوشش برحذر می دارند و از پیروزیهایی که به احتمال زیاد نصیب ما خواهد شد محروم می سازند. هرآن چه بشر آموخته، از طریق آزمایش و خطا بوده است. بزرگ ترین عـــامـــل بـــازدارنــده مــردم، تــرس از شـکـســت است. انـســان هــا تـنـهـا از طـریـق اشـتـبـاه بـه مـوفـقـیـت می رسند. هر گاه در زندگی، کاری را انجام داده ایم اگر فکر کنیم که تجربه ای به دست آورده ایم بهتر از آن است که فکر کنیم شکست خورده ایم.باید به پدیده های زندگی با دید تجربه نگاه کنیم.
? باور سوم: مسئولیت هر اتفاقی را به گردن بگیرید
یکی از صفات مشترک میان رهبران بزرگ و افـــراد مـــوفـــق ایــن اسـت کـه فکـر مـی کننـددنیای خودشان را خودشان می سازند. آن ها همیشه مـــــی گـــــوینـــــد: مـــســئــــولـیـت کــــاری را کــــه انــجــــام می دهم ، می پذیرم.
? باور چهارم: برای بهره بردن از چیزی شناخت کامل آن لازمنیست
افراد موفق معتقدند برای این که چیزی را مورد استفاده قرار دهند لزومی ندارد همه چیز را درباره آن بدانند. همیشه توجه دارند که چه اندازه اطلاعات، مورد نیاز آنهاست و همیشه می دانند که به چه چیزهایی احتیاج ندارند و باید در وقت خسّت نشان بدهند و بدانند که به دست آوردن اطلاعات کامل هیچ گاه امکان پذیر نخواهد بود.
? باور پنجم: بزرگ ترین سرمایه شما دیگرانند
افرادی که به بهره وری رسیده اند تقریباً بدون استثنا دارای حس قویاحترام و تحسین نسبت به دیگران هستند.
هـیــــچ مـــوفـقـیــت پــایــداری بــدون احـسـاس صمیمیت و یگانگی با مردم به وجود نمی آید. راه رسیـدن بـه موفقیت، تشکیل گروه موفق و همکاری با یکدیگر است.
? باور ششم: کار، نوعی تفریح است
مارک تواین - نویسنده آمریکایی- می گوید: "راه رسیدن به موفقیت آن است که شغل را جزء تفریحات خود قرار دهید." افراد موفق همین کار را می کنند. آن ها دیوانه وار کار می کنند. زیرا کار، آن ها را به شوق می آورد. در زندگی کار را به بازی تبدیل کنید. تا به حال بررسی کرده اید که چرا یک کودک از صبح تا شب بازی می کند ولی خسته نمی شود.
? باور هفتم: هیچ توفیق پایداری، بدون پشتکار به دست نمی آید
افراد موفق ، به نیروی پشتکار ایمان دارند. اگر به افراد موفق بنگرید، می بینید که آن ها لزوماً بهتر، باهوش تر، سریع تر و قوی تر از دیگران نبوده اند، بـلـکــه پـشـتـکـار بیشتـری داشتـه انـد. افـراد مـوفـق می خواهند به هر قیمتی که شده، موفق شوند.البته این را باید مد نظر داشت که موفقیت به بهای لطمه زدن به دیگران نیست .
آیا تاکنون نام "سرهنگ ساندرس" را شنیدهاید؟ میدانید او چگونه یک امپراطوری بزرگ که او را میلیونر کرد، بنا نهاد و عادتهای غذایی ملتی را تغییر داد؟
زمانی که شروع به فعالیت کرد، مرد بازنشستهای بود که طرز سرخ کردن مرغ را میدانست، همین و بس !!!
نه سازمانی داشت و نه چیز دیگر. او مالک رستوران کوچکی بود و چون مسیر بزرگراه اصلی را تغییر داده بودند، داشت ورشکست میشد...
اولین چک تأمین اجتماعی را که گرفت، به این فکر افتاد که شاید بتواند از طریق فروش دستورالعمل سرخکردن مرغ، پولی به دست آورد.
بسیاری از مردم هستند که فکرهای جالبی دارند اما "سرهنگ ساندرس" با دیگران فرق داشت. او مردی بود که فقط دربارهی انجام کارها فکر نمیکرد بلکه دست به عمل میزد. او به راه افتاد و هر دری را زد، به هر صاحب رستورانی، داستان را گفت:
"من یک دستورالعمل عالی برای طبخ جوجه در اختیار دارم و فکر میکنم اگر از آن استفاده کنید، میزان فروش شما بالاتر خواهد رفت و میخواهم که درصدی از افزایش آن فروش را به من بدهید."
البته خیلیها به او خندیدند و گفتند: "راهت را بگیر و برو."
آیا "سرهنگ ساندرس" مایوس شد؟ به هیچوجه.
هر بار که صاحبان رستوران، دست رد به سینهاش میزدند، بهجای اینکه دلسرد و بدحال شود، به سرعت به این فکر میافتاد که دفعهی بعد چگونه داستان خود را بیان کند که مؤثر واقع شود و نتیجهی بهتری بهدست آورد.
بهنظر شما "سرهنگ ساندرس" پیش از اینکه پاسخ مساعد بشنود چندبار جواب منفی گرفت؟
او ???? بار جواب رد شنید تا سرانجام یک نفر به او پاسخ مثبت داد!!!
او ? سال وقت صرف کرد و با اتومبیل کهنهی خود، شهرهای کشورش را گشت. با همان لباس سفید آشپزی شبها روی صندلی عقب اتومبیل خود میخوابید و هر روز صبح با این امید بیدار میشد که فکر خود را با فرد تازهای درمیان بگذارد.
به نظر شما چند نفر ممکن است در مدت ? سال، 1009 بار پاسخ منفی بشنوند و باز هم دست از تلاش برندارند؟!
خیلیکم؛ به ایندلیل که در دنیا فقط یک "سرهنگ ساندرس" وجود دارد.
بیشتر مردم طاقت ?? بار جواب منفی را هم ندارند چه رسد به 100 یا 1000 بار!
با این وجود گاهی تنها عامل موفقیت همین است.
اگر به موفقترین مردان تاریخ بنگرید یک وجه مشترک در میان همهی آنان پیدا میکنید:
"آنان از جواب رد نمیهراسند، پاسخ منفی را نمیپذیرند و اجازه نمیدهند هیچ عاملی، آنان را از عملیکردن نظرها و هدفهایشان باز دارد."
کلمه ها بر احسا سها و اندیشه ها تاثیر می گذارند . احسا سها بر افکار وکلمه ها مؤثرند . اندیشه ها بر کلمه ها و احساسها تاثیر می گذارند.
نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم .
بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم .
نگوییم : گرفتارم .
بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود .
نگوییم : دروغ نگو .
بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
نگوییم : خدا بد نده .
بگوییم : خدا سلامتی بده .
نگوییم : قابل ندارد .
بگوییم : هدیه برای شما .
نگوییم : شکست خورده .
بگوییم : با تجربه شده .
نگوییم : زشت است .
بگوییم: قشنگ نیست .
نگوییم: بد نیستم .
بگوییم: خوب هستم .
نگوییم : به درد من نمی خورد .
بگوییم : مناسب من نیست .
نگوییم : چرا اذیت می کنی؟
بگوییم : با این کار چه لذتی می بری؟
نگوییم : خسته نباشید .
بگوییم : شاد و پر انرژی باشید .
نگوییم: اینجانب .
بگوییم: من .
نگوییم: متنفرم .
بگوییم: دوست ندارم .
نگوییم: دشوار است .
بگوییم: آسان نیست .
نگوییم : در خدمت هستم .
بگوییم : بفرمایید .
نگوییم : جانم به لبم رسید .
بگوییم : خیلی راحت نبود .
نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد .
بگوییم : مسئله را خودم حل می کنم .
?- دروغ گفتن
2- وعده دروغ
3- قسم دروغ
4- شهادت ناحق
5- خبری را ندانسته گفتن
6- تحریف مسائل دینی
7- حکم ناحق
8- لعنت کردن مردم
9- طعنه زدن
10- عیب جویی از دیگران
11- دل شکستن
12- سرزنش بیجا
13- امر به منکر
14- نهی از معروف
15- رنجاندن مومن
16- بدخلقی کردن
17- تصدیق کفر و شرک
18- غیبت کردن
19- مسخره کردن
20- شایعه پراکنی
21- به نام بد صدا زدن
22- تملق و چاپلوسی
23- با مکر و حیله سخن گفتن
24- مزاح زیاد
25- تهمت زدن
26- زخم زبان زدن
27- آبروریزی
28- تقلید صدای کسی را کردن
29- کبر در گفتار
30- بدعت در دین
31- اظهار بخل و حسد
32- بدزبانی در معاشرت
33- خشونت در گفتار
34- فحش و ناسزا گفتن
35- سخن چینی کردن
36- نا امید کردن
37- شوخی با نامحرم کردن
38- ریا در گفتار
39- فریاد زدن بیجا
40- فاش کردن اسرار مردم
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی