به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، روستای فهرج که این مسجد در آن واقع شده است، در 25 کیلومتری جنوب شرقی یزد و کنار راه اصلی یزد ـ بافق قرار دارد. از آثار تاریخی این روستا علاوه بر بافت تاریخی به یک قلعه باستانی، آب انبار قدیمی، مجموعه شهدا و مسجد جامع میتوان اشاره کرد.
ساختمان ستبر مسجد با خشتهای بزرگ و گل، به سنت مساجد اولیه اسلامی بنا شده است.
در دنیای هنر و به خصوص بازیگری اتفاقات عجیب زیادی رخ میدهد. مثلا” الیزابت تیلور به طور رسمی (به غیر از دوستی های غیر رسمی) 8 باز ازدواج کرده بود که دو بار آن با ریچارد بارتون بود. با هم تاریخچه ازدواجهای الیزابت تیلور را میخوانیم.
1-او ابتدا با کونارد هیلتون که پسر هیلتون هتلدار معروف ازدواج کرد اما ازدواجش فقط یکسال دوام آورد. کونارد برای الیزابت کوچک بود. (1950 تا 1951)
2-پس از یک سال تجرد او مجددا” در سالهای 1952 تا 1957 با مایکل ویلدینگ زندگی کرد تا نهایتا” این ازوداج هم پس از 5 سال به طلاق انجامید.
3-وقتی او قصد جدایی از مایکل ویلدینگ را داشت رابطه ای جدید با مایکل تاد برقرار کرده بود. اما ازدواج او و مایکل تاد یکسال هم دوام نیاورد و در سال 1958 از هم جدا شدند!
4-بعد از مدتی او با ادی فیشر خواننده رابطه برقرار کرد که این رابطه در سال 1959 به ازوداج انجامید. ازدواجی که تا 1964 در حدود 5 سال دوام آورد.
5-این بار الیزابت ریچارد بارتون را پسندیده بود! با جدا شدن از ادی فیشر و ازدواج با ریچارد بارتون طولانی ترین ازدواج وی که ده سال دوام داشت ثبت شد. در سال 1974 بود که الیزابت از ریچارد جدا شد.
6-پس از یکسال دوباره الیزابت با همان ریچارد بارتون ازدواج کرد. اما این بار ازوداج آنها فقط یک سال و تا سال 1976 دوام آورد. الیزابت آن موقع فردی مناسب تر پیدا کرده بود.
7-در سال 1976 الیزابت با یک سناتور جمهوریخواه به نام جان وارنر آشنا شد. الیزابت یکی دو بار با او در یک کلوب دیدار کرده و رقصیده بود. بعد از آن بود که از ریچارد بارتون جدا و با جان وارنر ازوداج کرد و تا سال 1982 با وی زندگی کرد.
8-آخرین ازدواج رسمی الیزابت تیلور با لری فورتنسکی در سال 1991بود که تا سال 1996 دوام داشت و در آن سال از یکدیگر جدا شدند.
در کنار اینها او با هنرمندان زیادی نیز رابطه دوستی! داشت. از جمله این هنرمندان می توان به مایکل جکسون اشاره کرد.
الیزابت تیلور سرانجام در سن 79 سالگی در مارس 2011 درگذشت.
تصاویر این مجموعه واقعی هستند. برخی از آنها عکسهای Golden Collectionتاریخی آمریکا بوده و در سالهای 1930 توسط چارلز ابتز گرفته شده اند. اکثر آنها صحنه های روزمره کارگرانی را نمایش میدهد که در سالهای 1920 تا 1935 در پروژه های ساخت آسمان خراش ها مشارکت داشتند.همانطور که خواهید دید معیارهای امنیتی بسیار عجیب و باورنکردنی است و تصاویر سعی در نمایش دادن این وضعیت دارند . این تصاویر در تاریخ 29 سپتامبر 1932 در شهر نیویورک گرفته شده اند و در تاریخ 2 اکتبر همان سال در پیوست یکشنبه نشریه New York Herald Tribun به چاپ رسیدند.
این عکسها در طبقه 69 از یک آسمانخراش 70 طبقه که ساختمان CE از مرکز Rocklfeller می باشد گرفته شده است .
چرا گمان نکنیم که کودکان در طول تاریخ بازی میکردند و برای بازیهای خود درست مثل امروز ابزار و وسایلی داشتهاند؟ تاکنون در ایران اشیای باستانی زیادی از دل خاک بیرون آمدهاند؛ اشیایی که نه درون مقبرهای پیدا شدهاند تا هویت خاصی بگیرند و نه نوشتهای همراهشان بوده تا چرایی ساختشان را برای ما روشن کند. اشیایی که یا در ابعاد کوچک ساخته شدهاند یا نقش و طرحی کودکانه دارند و یا حدس به ابزار بازی بودنشان است.
این آثار کم هم نیستند؛ دربرگیرنده طیف وسیعیاند از سفالینههای کوچک با شیوه ساخت ناشیانه، پیکرکهای گلی و فلزی کوچک انسانی و حیوانی، مجسمههای چرخدار و پیکرکهای مادران با کودکی در آغوش، در کنار آثاری مثل ظروفی با لوله عمودی (شیرمک) و جغجغه و... که همه به نوعی یادآور بازیچههای کودکان ما با توجه به شرایط زمانی آن دوره هستند. این موضوع آنقدرها هم عجیب و دور از ذهن نیست. هنوز هم در روستاهای ما کودکان به همراه پدران و مادران خود در کنار چرخهای سفالگری به ساخت بازیچههای کودکانه مشغولند و با ساخت کاسه و کوزههای ابتدایی و عروسکهای انسانی و حیوانی سعی در تجلی تفکرات کودکانه خود دارند.
تحقیقات درباره وسایل بازی کودکان در ایران باستان بسیار اندک است، درست مثل اطلاعاتی که از جایگاه اجتماعی و خانوادگی و وسایل بازی آنها داریم. اما در میان آثار مکشوفه، اشیایی وجود دارند که گواهی میدهند میتوان با نگرشی نوین به آنها نگریست؛ مثل نقوش بسیار استریلیزه و تر و تمیزی روی سفالینههای نقاط مختلف ایران مانند تل باکون در فارس و شوش از هزاره پنجم پیش از میلاد، پیکرکهایی از زنان با کودکانی در آغوش از شوش مربوط به هزاره دوم پیش از میلاد یا پیکرکهای سفالین، فلزی و شیشهای که بهصورت کاملا ابتدایی و ساده ساخته شدهاند. از طرفی وجود تشابهاتی که بین اسباببازیهای کودکان امروزی با پیکرکهای حیوانات ساخته شده از سفال و فلز با چهار چرخ جهت حرکت که از هزاره اول پیش از میلاد بجا مانده، ما را وا میدارد تا آنها را در میان وسایل بازی قرار دهیم.
موضوع اما فقط به وسایل بازی محدود نمیشود؛ آموزش کودکان هم در روزگاران قدیم جایگاه قابل توجهی داشته. از جایگاه اجتماعی کودکانمان در گذشته، تنها میتوان از نقوش و نگارکندهای صخرهای ایلامی کمک گرفت که نقش کودکان را در کنار خاندان سلطنتی حکاکی کردهاند. در دورهای که با اختراع خط، کتیبه و نبشتههای ابتدایی در دست است حدس و گمان ما تا حدودی بهوسیله نوشتارها به یقین نزدیکتر میشود. وجود لوحههای ابتدایی آموزش کتابت در مراکزی که به EDUBBA یا خانه «گلنوشتهها» معروف هستند، نشاندهنده آموزش افرادی است که به حدس میتوانند طبقهای از کودکان و نوجوانان را هم دربرگیرند.
در پاییز امسال، نمایشگاهی در موزههای شهرهای سمنان و شاهرود برگزار شد که «یادگارهای کودکانه» نام داشت. به نظر میرسد این نمایشگاه بیش از هر چیز بهانهای بوده برای دیدن آثار گذشتگان با نگاهی جدید، چون وقتی صحبت از قرنها و هزارههاست، آنهم در نبود نوشتار، کتابت، تاریخ مکتوب و مدون، صد البته گاه باید به حدس و گمان دست زد.
چهارچرخههای دیروز
جانوری از هزارهها
موش سفالی
پیکرکهای کوچک
نقش کودکی
مشق شب
نقشی برای سرگرمی
جغجغه باستانی
بازی ایلامی
اسباببازی قیمتی
قمقمه کودک
یکی از معروفترین شهرهایی که گفته میشود ارواح و اشباح در آن رفت و آمد دارند شهر قدیمی و متروک تامب استون است که در غرب آمریکا و در ایالت آریزونا قرار دارد. بدون اینکه کسی بخواهد داستان شهر را تعریف کند، خیابانها خود بیانگر تراژدیهای بسیاری است که در این شهر اتفاق افتاده است.
سرگرمی این گروه گذاشتن هدف و شلیک به آنها بود و حتی به عبور عابران نیز هیچ توجهی نداشتند. آن روز صبح نیز آنها مشغول شلیک به قوطیهای نوشابه بودند که کلانتر نیز هدف یکی از این گلولهها قرار گرفت و کشته شد. از آن روز به بعد بود که افراد این گروه روز خوش ندیدند و یکی پس از دیگری با شلیک یک مرد ناشناس که کتی بلند و سیاه بر تن داشت کشته میشدند.
نکته بسیار عجیب در مورد کشته شدن این افراد کشته شدن آنها درست مانند کلانتر بود و اینکه ادعا میشد به جز آنها هیچ کس نه مرد سیاهپوش را میدید و نه او را میشناخت. اما این تنها رخداد عجیب تامب استون نبود؛ بعد از این ماجرا، اتفاقات بد دیگری هم برای شهر پیش آمد؛ دو آتشسوزی مهیب در دو سال پیاپی یکی در اول ژوئن ???? و یکی در می ???? باعث از بین رفتن قسمت عظیمی از شهر و کشته و بیخانمان شدن صدها نفر شد
?? مرد در یکی از سالنهای شهر محبوس شده و زندهزنده در آتش سوختند. از آن به بعد بود که این شهر به شهر ارواح مشهور شد و دیگر کسی حاضر نبود در آنجا زندگی کند. علت اصلی ترس مردم از این شهر، شنیدن صداهای عجیب و غریب بود. این صداها شبیه زمزمه کردن عدهای با هم بود. مردم ادعا میکردند در خیابانهای شهر صدای گلوله به گوش میرسد در حالی که کسی تیراندازی نکرده است و همچنین صدای خرد شدن چوبهای خانهها بر اثر آتشسوزی در همه جای تامب استون شنیده میشود.
کسانی که به این شهر سفر کردهاند میگویند ساکنان اندک شهر معتقدند که هنگام غروب میتوان روح تمام کسانی را که در این شهر جان خود را از دست دادهاند، دید.
او با لباسی سفید در حالی که صدای لالاییاش در تمام شهر شنیده میشود دیده شده است. تا به حال ??مورد گزارش مختلف در مورد دیده شدن یا شنیدن صدای این ارواح به مرکز تحقیقات علوم ناشناخته در آریزونا ارائه شده است. طبق این گزارشات صداها در سکوت شب به وضوح قابل شنیدن است
این جشنواره که در شهر سئول، پایتخت کره جنوبی برگزار شد، با استقبال مردم مواجه شده است.
قلعه رودخان یا قلعه حسام نام قلعهای تاریخی در 20 کیلومتری جنوب غربی شهر فومن در استان گیلان است.
برخی از کارشناسان، ساخت قلعه را در دوران ساسانیان (?)دانستهاند.
این قلعه با2.6 هکتار مساحت بر فراز ارتفاعات روستای رودخان قرار دارد.
دیوار قلعه 1500متر طول دارد و در آن 65 برج و بارو قرار گرفته شدهاست.
گله گاو در آرژانتین
شهرک شاکیبوتز در اسرائیل
بخش فقیر نشین ریو دوژانیرو
گله فیل در سوانا در بوتسوانای آفریقا
توده های شن در جزیره فریزر استرالیا
دریاچه ژنو سوئیس
قبرستان کشته های جنگ جهانی دوم در وردون ( نرماندی ) - فرانسه
معدن ذغال سنگ در آفریقای جنوبی
گولهولمن - سوئد
ویرانه های شهر باستانی شالی در مصر
عناوین یادداشتهای وبلاگ
دسته بندی موضوعی