سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

راه رسیدن به موفقیت این است که هدفمان را بدانیم، دست به عمل بزنیم، بدانیم که به چه نتایجی دست یافته ایم و قدرت ‌انعطاف وتـغـییـر پـذیری داشـتـه بـاشـیـم. یعـنـی بـدانـیم چـه می خواهیم و برای رسیدن به آن وارد عمل شویم و با توجه به ‌موفقیت در رفتارمان ،تغییرات مهم را ایجاد کنیم. در مورد اعتقادات و باورها نیز چنین است؛ باید باورهایی را ‌بیابیم که ما را دلگرم کند و به مقصودی که می خواهیم برساند. ‌این ? باور به ما یادآور می شود که هر قدر به چیزی معتقد باشیم ، باز هم لازم است دریچه‌های ذهن خود ‌را به روی عقاید و امکانات دیگر باز بگذاریم و همیشه برای یادگیری مطالب تازه تر آمادگی داشته باشیم.‌با پذیرفتن این باور‌ها به موفقیت خواهیم رسید ولی به یاد داشته باشیم که تنها انجام این ? باور و عقیده نیست ‌که باعث موفقیت می شوند اما شروع خوبی است. ‌
?
بــاور اول: هــر حـادثـه دارای دلیل و مقصودی است که به مصلحت ماست

 تمام افراد موفق توانایی عجیبی دارند و درهر موقعیت به امکانات موجود و نتایجی که ممکن است از آن حاصل ‌شود توجه می کنند و سریع آن وضعیت را در جهت مثبت و به نفع خود به کارمی گیرند. از طرفی اعتقاد دارند ‌اگر به دنبال نتیجه مثبت هستند، باید آن را عملاً انجام دهند. ‌
?
باور دوم: چیزی به نام شکست وجود ندارد

شکسپیر معتقد بود : تردیدها به ما خیانت می کنند و ما را از کوشش برحذر می دارند و از پیروزی‌هایی که به ‌احتمال زیاد نصیب ما خواهد شد محروم می سازند. ‌هرآن چه بشر آموخته، از طریق آزمایش و خطا بوده است. بزرگ ترین عـــامـــل بـــازدارنــده مــردم، تــرس از شـکـســت ‌است. انـســان هــا تـنـهـا از طـریـق اشـتـبـاه بـه مـوفـقـیـت می رسند. ‌هر گاه در زندگی، کاری را انجام داده ایم اگر فکر کنیم که تجربه ای به دست آورده ایم بهتر از آن است که فکر ‌کنیم شکست خورده ایم.باید به پدیده های زندگی با دید تجربه نگاه کنیم. ‌
?
باور سوم: مسئولیت هر اتفاقی را به گردن بگیرید

یکی از صفات مشترک میان رهبران بزرگ و افـــراد مـــوفـــق ایــن اسـت کـه فکـر مـی کننـددنیای خودشان را خودشان ‌می سازند. آن ها همیشه مـــــی گـــــوینـــــد: مـــســئــــولـیـت کــــاری را کــــه انــجــــام می دهم ، می پذیرم. ‌
?‌
باور چهارم: برای بهره بردن از چیزی شناخت کامل آن لازمنیست

افراد موفق معتقدند برای این که چیزی را مورد استفاده قرار دهند لزومی ندارد همه چیز را درباره آن بدانند. ‌همیشه توجه دارند که چه اندازه اطلاعات، مورد نیاز آنهاست و همیشه می دانند که به چه چیزهایی احتیاج ندارند ‌و باید در وقت خسّت نشان بدهند و بدانند که به دست آوردن اطلاعات کامل هیچ گاه امکان پذیر نخواهد بود. ‌
?
باور پنجم: بزرگ ترین سرمایه شما دیگرانند

افرادی که به بهره وری رسیده اند تقریباً بدون استثنا دارای حس قویاحترام و تحسین نسبت به دیگران هستند. ‌
هـیــــچ مـــوفـقـیــت پــایــداری بــدون احـسـاس صمیمیت و یگانگی با مردم به وجود نمی آید. راه رسیـدن بـه موفقیت، تشکیل گروه موفق و ‌همکاری با یکدیگر است. ‌
?
باور ششم: کار، نوعی تفریح است

مارک تواین - نویسنده آمریکایی‌- می گوید: "راه رسیدن به موفقیت آن است که شغل را جزء تفریحات خود قرار دهید." افراد موفق همین کار را ‌می کنند. آن ها دیوانه وار کار می کنند. زیرا کار، آن ها را به شوق می آورد. در زندگی کار را به بازی تبدیل ‌کنید. تا به حال بررسی کرده اید که چرا یک کودک از صبح تا شب بازی می کند ولی خسته نمی شود. ‌
?
باور هفتم: هیچ توفیق پایداری، بدون پشتکار به دست نمی آید

افراد موفق ، به نیروی پشتکار ایمان دارند.‌‌ اگر به افراد موفق بنگرید، می بینید که آن ها لزوماً بهتر، باهوش تر، سریع تر و قوی تر از دیگران نبوده اند، ‌بـلـکــه پـشـتـکـار بیشتـری داشتـه انـد. ‌افـراد مـوفـق می خواهند به هر قیمتی که شده، موفق شوند.البته این را باید مد نظر داشت که موفقیت به بهای لطمه ‌زدن به دیگران نیست .


اولین دیدگاه را شما بگذارید بدانیم ... ،

  

دو کار در جهان از بیشترین استرس ممکن برخوردار است اول کارکردن در ارتفاعات خیلی زیاد و دومی در زیر زمین . کار کردن در ارتفاعات بالا کوچکترین اشتباه منجر به پایان زندگی می شود عکسهای زیر گویای این قضیه می باشد .










اولین دیدگاه را شما بگذارید گوناگون از همه جا و همه چیز ،

  

آیا تاکنون نام "سرهنگ ساندرس" را شنیده‌اید؟ می‌دانید او چگونه یک امپراطوری بزرگ که او را میلیونر کرد، بنا نهاد و عادت‌های غذایی ملتی را تغییر داد؟
زمانی که شروع به فعالیت کرد، مرد بازنشسته‌ای بود که طرز سرخ‌ کردن مرغ را می‌دانست، همین و بس !!!
نه سازمانی داشت و نه چیز دیگر. او مالک رستوران کوچکی بود و چون مسیر بزرگراه اصلی را تغییر داده بودند، داشت ورشکست می‌شد...
اولین چک تأمین اجتماعی را که گرفت، به‌ این فکر افتاد که شاید بتواند از طریق فروش دستورالعمل سرخ‌کردن مرغ، پولی به ‌دست آورد.
بسیاری از مردم هستند که فکرهای جالبی دارند اما "سرهنگ ساندرس" با دیگران فرق داشت. او مردی بود که فقط درباره‌ی انجام کارها فکر نمی‌کرد بلکه دست به عمل می‌زد. او به راه افتاد و هر دری را زد، به هر صاحب رستورانی، داستان را گفت:
"من یک دستورالعمل عالی برای طبخ جوجه در اختیار دارم و فکر می‌کنم اگر از آن استفاده کنید، میزان فروش شما بالاتر خواهد ‌رفت و می‌خواهم که درصدی از افزایش آن فروش را به من بدهید."
البته خیلی‌ها به او خندیدند و گفتند: "راهت را بگیر و برو."
آیا "سرهنگ ساندرس" مایوس شد؟ به هیچ‌وجه.
هر بار که صاحبان رستوران، دست رد به سینه‌اش می‌زدند، به‌جای این‌که دلسرد و بدحال شود، به ‌سرعت به این فکر می‌افتاد که دفعه‌ی بعد چگونه داستان خود را بیان کند که مؤثر واقع شود و نتیجه‌‌ی بهتری به‌دست آورد.
به‌نظر شما "سرهنگ ساندرس" پیش از این‌که پاسخ مساعد بشنود چندبار جواب منفی گرفت؟
او ???? بار جواب رد شنید تا سرانجام یک نفر به او پاسخ مثبت داد!!!
او ? سال وقت صرف کرد و با اتومبیل کهنه‌ی خود، شهرهای کشورش را گشت. با همان لباس سفید آشپزی شب‌ها روی صندلی عقب اتومبیل خود می‌خوابید و هر روز صبح با این امید بیدار می‌شد که فکر خود را با فرد تازه‌ای درمیان بگذارد.
به نظر شما چند نفر ممکن است در مدت ? سال، 1009 بار پاسخ منفی بشنوند و باز هم دست از تلاش برندارند؟!
خیلی‌کم؛ به این‌دلیل که در دنیا فقط یک "سرهنگ‌ ساندرس" وجود دارد.
بیشتر مردم طاقت ?? بار جواب منفی را هم ندارند چه رسد به 100 یا 1000 بار!
با این وجود گاهی تنها عامل موفقیت همین است.


اگر به موفق‌ترین مردان تاریخ بنگرید یک وجه مشترک در میان همه‌ی آنان پیدا می‌کنید:

"آنان از جواب رد نمی‌هراسند، پاسخ منفی را نمی‌پذیرند و اجازه نمی‌دهند هیچ عاملی، آنان را از عملی‌کردن نظرها و هدف‌هایشان باز دارد."


اولین دیدگاه را شما بگذارید بدانیم ... ،

  

 

یکی از معروف‌ترین شهر‌هایی که گفته می‌شود ارواح و اشباح در آن رفت و آمد دارند شهر قدیمی و متروک تامب استون است که در غرب آمریکا و در ایالت آریزونا قرار دارد. بدون اینکه کسی بخواهد داستان شهر را تعریف کند، خیابان‌ها خود بیانگر تراژدی‌های بسیاری است که در این شهر اتفاق افتاده است.

در ?? اکتبر ???? فرد وایت که به تازگی به این شهر آمده بود و اولین کلانتر تامب استون به حساب می‌آمد، به طور اتفاقی با گلوله یک پسر کابوی به نام کارلی بیل بروسیس کشته شد. مدتی بود که کلانتر به کارلی بیل که عضو یک گروه خلافکار در این شهر بود مشکوک شده بود و حتی یکی از اعضای گروه را به خاطر خلاف‌های متعدد دستگیر کرده بود

سرگرمی این گروه گذاشتن هدف و شلیک به آنها بود و حتی به عبور عابران نیز هیچ توجهی نداشتند. آن روز صبح نیز آنها مشغول شلیک به قوطی‌های نوشابه بودند که کلانتر نیز هدف یکی از این گلوله‌ها قرار گرفت و کشته شد. از آن روز به بعد بود که افراد این گروه روز خوش ندیدند و یکی پس از دیگری با شلیک یک مرد ناشناس که کتی بلند و سیاه بر تن داشت کشته می‌شدند.

نکته بسیار عجیب در مورد کشته شدن این افراد کشته شدن آنها درست مانند کلانتر بود و اینکه ادعا می‌شد به جز آنها هیچ کس نه مرد سیاهپوش را می‌دید و نه او را می‌شناخت. اما این تنها رخداد عجیب تامب استون نبود؛ بعد از این ماجرا، اتفاقات بد دیگری هم برای شهر پیش آمد؛ دو آتش‌سوزی مهیب در دو سال پیاپی یکی در اول ژوئن ???? و یکی در می ???? باعث از بین رفتن قسمت عظیمی از شهر و کشته و بی‌خانمان شدن صدها نفر شد 

?? مرد در یکی از سالن‌های شهر محبوس شده و زنده‌زنده در آتش سوختند. از آن به بعد بود که این شهر به شهر ارواح مشهور شد و دیگر کسی حاضر نبود در آنجا زندگی کند. علت اصلی ترس مردم از این شهر، شنیدن صداهای عجیب و غریب بود. این صدا‌ها شبیه زمزمه کردن عده‌ای با هم بود. مردم ادعا می‌کردند در خیابان‌های شهر صدای گلوله به گوش می‌رسد در حالی که کسی تیراندازی نکرده است و همچنین صدای خرد شدن چوب‌های خانه‌ها بر اثر آتش‌سوزی در همه جای تامب استون شنیده می‌شود.

کسانی که به این شهر سفر کرده‌اند می‌گویند ساکنان اندک شهر معتقدند که هنگام غروب می‌توان روح تمام کسانی را که در این شهر جان خود را از دست داده‌اند، دید.

معروف‌ترین شبحی که بیشتر مسافران شهر مدعی هستند که آن را دیده‌اند، شبح زنی است که کودکش را بر اثر ابتلا به تب زرد از دست داده و از شدت ناراحتی خودکشی کرده است.

او با لباسی سفید در حالی که صدای لالایی‌اش در تمام شهر شنیده می‌شود دیده شده است. تا به حال ??مورد گزارش مختلف در مورد دیده شدن یا شنیدن صدای این ارواح به مرکز تحقیقات علوم ناشناخته در آریزونا ارائه شده است. طبق این گزارشات صداها در سکوت شب به وضوح قابل شنیدن است


اولین دیدگاه را شما بگذارید گوناگون از همه جا و همه چیز ،

  

عکس بالا را در کامپیوتر ذخیره کنید و آن را ??? درجه بچرخانید.

پیتر تامپسون استاد دانشگاه یورک، در سال ???? عکس مارگارت تاچر-نخست وزیر وقت انگلیس- را دستکاری کرد و این پدیده را در آن اعمال کرد. این عکس به قدری مشهور شد که به دستکاری‌های اینچنینی عکس‌ها، اصطلاح پدیده یا اثر تاچر اطلاق شد.

درست کردن این عکس‌ها، کار چندان مشکلی نیست. کافی است که عکس خودتان یا کس دیگر را تغییر جهت بدهید ولی قسمت لب و چشم‌ها را تغییر جهت ندهید.

توضیحات مختلفی برای این پدیده وجود دارد ولی بهترین توجیه به شرح زیر است:

مغز ما به وسیله دو فرایند جداگانه اشیا را از هم تمیز می‌دهد. در فرایند اول، ما به اشیا به عنوان یک کل نگاه می‌کنیم و شیء مورد نظر را که می‌تواند چهره یک نفر باشد با نقشه ذهنی که از اشیا و چهره‌های دیگر داریم مقایسه می‌کنیم.

اما در فرایند دوم، مغز ما برای افتراق اشیایی مختلف از هم به جزئیات تمرکز می‌کند و مثلا روی بینی، لب یا چشم‌ها تمرکز می‌کند.

از آنجا که ما به ندرت، عکس‌های بالا پایین شده از چهره را می‌بینیم، مدل‌ها و نقشه‌هایی از این طور عکس‌ها را نداریم، در نتیجه فرایند اول به درستی عمل نمی‌کند و فرایند دوم تشخیص چهره، از انجا که روی جزئیات تمرکز دارد، چیز غیرطبیعی در عکس تشخیص نمی‌دهد و نمی‌تواند کشف کند که چشم‌ها و لب‌ها برعکس شده‌اند.

حقیقت این است که سیستم بینایی ما با دستگاه‌های اپتیک و رایانه‌ای ثبت و پردازش عکس تفاوت زیادی دارد. گاهی با شگقتی هنگامی که متوجه توهمات و خطاهای بینایی خودمان می‌شویم، تازه پی به این مطلب می‌بریم. اما این خطاها، جدا از جالب بودن به دانشمندان عصب‌شناس در فهم مکانیسم‌های پیچیده مغزمان کمک می‌‌کنند .


اولین دیدگاه را شما بگذارید دیدنیها ... ،

  

http://www.snowyman.com/images/think.jpg

کلمه ها بر احسا سها و اندیشه ها تاثیر می گذارند . احسا سها بر افکار وکلمه ها مؤثرند . اندیشه ها بر کلمه ها و احساسها تاثیر می گذارند.

نگوییم : ببخشید که مزاحمتان شدم .
بگوییم : از اینکه وقت خود را در اختیار من گذاشتید متشکرم .
نگوییم : گرفتارم .
بگوییم : در فرصت مناسب کنار شما خواهم بود .
نگوییم : دروغ نگو .
بگوییم : راست می گی؟ راستی؟
نگوییم : خدا بد نده .
بگوییم : خدا سلامتی بده .
نگوییم : قابل ندارد .
بگوییم : هدیه برای شما .
نگوییم : شکست خورده .
بگوییم : با تجربه شده .
نگوییم : زشت است .
بگوییم: قشنگ نیست .
نگوییم: بد نیستم .
بگوییم: خوب هستم .
نگوییم : به درد من نمی خورد .
بگوییم : مناسب من نیست .
نگوییم : چرا اذیت می کنی؟
بگوییم : با این کار چه لذتی می بری؟
نگوییم : خسته نباشید .
بگوییم : شاد و پر انرژی باشید .
نگوییم: اینجانب .
بگوییم: من .
نگوییم: متنفرم .
بگوییم: دوست ندارم .
نگوییم: دشوار است .
بگوییم: آسان نیست .
نگوییم : در خدمت هستم .
بگوییم : بفرمایید .
نگوییم : جانم به لبم رسید .
بگوییم : خیلی راحت نبود .
نگوییم : مسئله ربطی به تو ندارد .
بگوییم : مسئله را خودم حل می کنم .

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید بدانیم ... ،

  

صخره های طبیعی جالبی در شرق شهر Hyden استرالیای غربی وجود دارد که از نظر علم زمین شناسی بسیار تعجب برانگیز است. این صخره ها بیشتر از جنس گرانیت ولی همچون امواج بلند اقیانوس هستند بطوریکه هر کدام از این صخره ها چندین هکتار را پوشش می دهد و ارتفاع آن چیزی حدود 15 متر است.

صخره های مواج گرانیتی در استرالیا www.taknaz.ir

صخره های مواج گرانیتی در استرالیا www.taknaz.ir

صخره های مواج گرانیتی در استرالیا www.taknaz.ir

صخره های مواج گرانیتی در استرالیا www.taknaz.ir


اولین دیدگاه را شما بگذارید دیدنیها ... ،

  





طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ